ایده‌های ناب؛ ویژگی مشترک کارآفرینان موفق

ایده‌های ناب چیست ؛ ویژگی مشترک کارآفرینان موفق

شاید زندگی الن والتون (Allen Walton) 27 ساله آرزوی بسیاری از آمریکایی‌ها باشد: او برای هفت شکل درآمدی در یک کسب‌وکار که یک تنه آن را انجام داده، مشهور شده است.

  • 30 تیر 1394
  • 4227
ایده‌های ناب چیست ؛ ویژگی مشترک کارآفرینان موفق

شاید زندگی الن والتون (Allen Walton) 27 ساله آرزوی بسیاری از آمریکایی‌ها باشد: او برای هفت شکل درآمدی در یک کسب‌وکار که یک تنه آن را انجام داده، مشهور شده است.

مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
منبع: Forbes
شاید زندگی الن والتون (Allen Walton) 27 ساله آرزوی بسیاری از آمریکایی‌ها باشد: او برای هفت شکل درآمدی در یک کسب‌وکار که یک تنه آن را انجام داده، مشهور شده است.




تا جایی که رشد سریع کسب‌وکار، استخدام افراد را برای پاسخگویی به تلفن‌ها ضروری ساخت. والتون مغازه آنلاین  SpyGuySecurity.com چندین ساله خود را از خانه خود در منطقه دالاس مدیریت می‌کند.

او از یک مدرسه کسب‌وکار ممتاز فارغ‌التحصیل نشده است. والتون می‌گوید«من در دبیرستان بسیار ضعیف بودم. معدل من بسیار پایین بود». پیش از شروع کسب‌وکار، او در یک مغازه فروش دوربین‌های امنیتی برای ساعتی 11 دلار کار می‌کرد، اما او به سرعت در مورد کسب‌وکار دوربین‌های جاسوسی مطالعه کرد و این ایده به ذهنش رسید که با آنچه آموخته است مغازه‌ای تاسیس کند و حدود 100 محصول را که مطمئن بود مشتریانش طالب آنند بفروشد.

والتون بخشی از روند هیجان‌انگیز اقتصاد آمریکا است: رشد کسب‌وکارهایی که درآمدشان از یک میلیون دلار تجاوز می‌کند درحالی‌که هیچ کارمندی غیر از صاحبانشان ندارند.
طبق آمارهای جدید مرکز آمارهای ایالات متحده، 30,174 شرکت وجود دارند که هیچ کارمندی ندارند و درآمد آنها از یک میلیون دلار به 2،499،999 دلار در سال 2013 رسیده است. این تعداد بالاتر از 29494شرکت در سال 2012 و 26744شرکت در سال 2011 است. در سال 2013تعداد 221، 815 شرکت وجود داشتند که از درآمد 500,000 دلار به 999,999 دلار دست یافته‌اند.

عامل موفقیت آنها چه بود؟ یک عامل رشد اینترنت است، این عامل کارآفرینان فردی را قادر می‌سازد تا به‌راحتی و به سرعت به یک بازار بزرگ و جهانی دست یابند.
اما این عامل موجب تغییر در رفتارها هم شده است. به‌جای پذیرش مدل‌های کسب‌وکار دوره هنری فورد، که رشد شرکت بستگی به استخدام گروه‌هایی از کارمندان دارد، این کارآفرینان به تنهایی همه فعالیت‌ها را انجام می‌دهند. زمانی که آنها نیاز به گسترش توانمندی‌های شخصی‌شان دارند، آنها عموما بر پیمانکارانی چون طراحان وب یا شرکت‌هایی که عملیات برون‌سپاری را بر عهده دارند تکیه می‌کنند. همان‌طور که کسب‌وکار آنها رشد می‌کند، آنها شروع به استخدام پیمانکاران می‌کنند.

برخی از این کسب‌وکارهای میلیون دلاری از نویسندگانی چون تیم فریس Tim Ferriss نویسنده کتاب «هفته کاری 4 ساعته» و ام‌جی دیمارکو MJ DeMarco نویسنده کتاب «میلیونر Fastlane» الهام گرفته‌اند. والتون اذعان داشته که کتاب دی مارکو زندگی‌اش را تغییر داده است. او می‌گوید: «این کتاب به شما آموزش می‌دهد که از ذهن خود به ذهن مصرف‌کننده راه یابید.»

البته درآمد یک میلیون دلاری به معنی یک میلیون دلار درآمد خالص نیست. این افراد مانند هر کسب‌وکار دیگری مالیات می‌پردازند. اما آنها کاری را انجام می‌دهند که بسیاری از کارآفرینان مستقل می‌توانند بیاموزند: حداکثرسازی پتانسیل درآمدی در کسب‌وکارهای کوچک از طریق روش‌های خلاقانه. بنابراین آنها از فشارهای مالی که بسیاری از نهادها احساس می‌کنند رها هستند.

بسیاری از خوانندگان درمورد اینکه چه کارآفرینانی پشت این شرکت‌ها هستند و چه نوع کاری را انجام می‌دهند کنجکاو هستند. در این مقاله داستان والتون و سه فرد دیگر که رکود درآمد میلیون دلاری را ربوده‌اند یا به‌عنوان کارآفرین مستقل بسیار موفق بودند را بیان کردیم. نهایتا برخی از این کارآفرینان کسب‌وکارشان را با این تفکر رشد دادند که تلاش برای مدل سنتی کارفرما منطقی است. باقی هنوز تنها کارمندان شرکتشان هستند. اگر شما هم می‌خواهید کسب‌وکار میلیون دلاری خود را شروع کنید، این افراد موفق دیدگاه‌های جذابی در این مورد دارند تا با شما به اشتراک بگذارند.

الن والتون، 27 ساله، موسس
SpyGuySecurity.com، دالاس، تگزاس
الن والتون خیلی اتفاقی به کسب‌وکار فروش دوربین‌های جاسوسی وارد شد. بعد از گذراندن دوره دانشگاه، او به شغل نیاز داشت. مادرش به او گفت که یک مغازه محلی فروش دوربین‌های امنیتی کارمند استخدام می‌کند. والتون می‌گوید: «مادرم برایم یک فرم تقاضای کار گرفت و به من گفت تا آن را پر کنم.»

او شغل را گرفت اما از کار کردن در آنجا خسته شد و تصمیم گرفت که کسب‌وکار خودش را شروع کند. با فکر ایده باز کردن مغازه آنلاین، او کتاب‌هایی با موضوعاتی چون بازاریابی آنلاین را مطالعه کرد. او 1000 دلار پس‌اندازش را برای راه‌اندازی مغازه دوربین‌های جاسوسی به‌کار گرفت و در مه 2014 وارد کسب‌وکار شد.

خوشبختانه، والتون پس از سال‌ها فروش دوربین و ابزارهای دیگر نکات زیادی آموخته بود. او می‌گوید: «دقیقا می‌دانم که مشتریان چه محصولاتی می‌خواهند و به چه منظوری باید از آنها استفاده کنند.»
به لطف کمپین تبلیغات در گوگل، مغازه او SpyGuySecurity.com به سرعت مشتریان را جذب کرد. او می‌گوید مشتریانش طیف بزرگی از ارتش آمریکا تا والدینی که می‌خواهند اطمینان یابند بچه‌های مبتلا به اوتیسم توسط پرستاران مورد سوءاستفاده قرار نگرفته‌اند را شامل می‌شود.

والتون کسب‌وکاری بر پایه سطح درآمد جاری‌اش ساخت و هرگز برنامه‌ای برای استخدام کارمندان نداشت. اما دریافت زمانی که با پدرش در رستوران ناهار می‌خورد و برای پاسخگویی به تلفن‌ها در دسترس نیست، درآمدی به‌دست نمی‌آورد. او می‌گوید: «نگاه کردم که چه تعداد تماس تلفنی را از دست داده‌ام، من تنها به 30 درصد آنها پاسخ داده بودم.» والتون در ماه مارس دوستی را برای پاسخگویی به تلفن‌ها و سرویس چت آنلاین سایت استخدام کرد. او همچنین با یک شرکت بازاریابی قرارداد بست.

توصیه او به دیگر خرده‌فروشان این حوزه چیست؟
«برای آن نوع دانشی که شما را ثروتمند خواهد کرد، مانند یک اسفنج باشید». این عبارت می‌تواند به معنی خواندن یک کتاب در مورد شرح محصول یا در مورد فروشندگان بزرگ باشد. چرا که او می‌داند این کار به رشد کسب‌وکارش کمک می‌کند.

دان مژریسکی، 29 ساله، موسسFitness on the Go، ونکوور، کانادا
هنگامی که زانوی مژریسکی (Mezheritsky) قهرمان ملی کانادا در 20 سالگی در مسابقات المپیک کانادا آسیب دید، گفت: «بعد از این همه شهرت، چیزهای زیادی درمورد بدن آموختم، اما بعد از آسیب‌دیدگی واقعا امکان رقابت وجود نداشت.» مژریسکی تصمیم گرفت یک مربی شخصی شود اما می‌خواست بیش از یک عملگر مستقل باشد.

در سال 2005، او Fitness on the Go را در ونکوور جایی که مربیان شخصی دیگر را به عنوان کارمند استخدام کرده بود، شروع کرد. در خلال سه سال اول او 5/ 1 میلیون دلار از مربیگری درآمد کسب کرد.
اما کار کردن با کارمندان ناامیدکننده بود. او آنها را افرادی نمی‌یافت که انگیزه‌ای برای کمک به او برای رشد کسب‌وکار داشته باشند.

گاهی مربیان غیرحرفه‌ای عمل می‌کردند. برای نمونه یک مربی درخواست استفاده از حمام را در خانه مشتریان داده بود. مژریسکی می‌گوید: «مشتریان به ما زنگ می‌زنند و می‌گویند این دیگر چه وضعی است؟»
مژریسکی بعد از 6 سال حضور در کسب‌وکار، آماده بود تا آن را کنار بگذارد. سپس از خودش یک سوال پرسید: چرا او به مدل کسب‌وکاری چسبیده که بر پایه استخدام کارمندان است؟

او تصمیم گرفت دوباره شروع کند اما این بار از یک مدل «حق استفاده از نام تجاری» استفاده کرد. در اول ژوئن 2012، روز تولد دوباره کسب‌وکارش، او مجوز استفاده از نام تجاری شرکت را به مربیان فردی داد. او می‌گوید: «تعداد زیادی از مربیان شخصی می‌خواستند کارآفرین باشند.»

تاکنون مدل او کارآمد بوده است. کسب‌وکارش رشد داشته و 126 مربی شخصی در کانادا با برند او فعالیت دارند و امسال رکورد 4 میلیون دلار درآمد را شکسته است. در شعبه‌های اصلی شرکتش، جایی که او هنوز تنها کارمند است، 2/ 1 میلیون دلار را با سودی معادل یک‌چهارم مدیریت می‌کند.

رمز او در رشد کسب‌وکار بدون کارمندان رسمی، یک نرم‌افزار سفارشی است که فعالیت‌ها را به صورت خودکار مدیریت می‌کند. برای مثال، این نرم‌افزار مشتریان را قادر می‌سازد تا به سیستم کامپیوتر شرکت وارد شوند و وظایف مربیانشان را در خانه مشاهده کنند.

با نگاهی به گذشته، مژریسکی تشخیص داد که تحت مدل سنتی استخدام کارمندان، تبدیل سود به معنی خلق یک «سبک زندگی منفی» برای کارمندان است. او نمی‌توانست به آنها حقوقی که واقعا به آنها انگیزه بدهد و آنها را در موفقیت شرکت سهیم کند، بدهد.

در مدل جدید، علایق او و مربیانش در یک ردیف قرار گرفتند. چون او از تکرار حق‌الزحمه‌هایی که مربیان به او پرداخت می‌کنند درآمد کسب می‌کند، به‌شدت برای کمک به آنها برای رسیدن به موفقیت انگیزه داشت و آنها را بخشی از برند خود نگه داشت. نهایتا آنها برای رشد کسب‌وکارشان انگیزه یافتند چرا که کسب درآمد بیشتر منوط به انجام کار آنها بود.


راشل چارلاپسکی، موسس شرکت مراقبت از کودکان، 30 ساله، نیویورک، جنوب فلوریدا و لس آنجلس
با تحصیل در رشته روزنامه‌نگاری و روابط عمومی در دانشگاه آریزونا، راشل چارلاپسکی (Rachel Charlupski) به هتل‌های شهر فونیکس پیشنهاد داد به میهمانان خدمات مراقبت از کودک ارائه دهند و در ازای آن مبلغی اضافی دریافت کنند. تقاضا بالا بود بنابراین او شروع به استخدام پرستاران دیگر که حداقل 18 سال داشته باشند کرد. برای یافتن پرستاران مورد اعتماد او آنها را به یک مصاحبه گسترده فراخواند و از آنها درخواست کرد سه ساعت را در قالب یک پرستار کودک بگذرانند.

همان‌طور که شرکت شهرت یافت، او خدمات مراقبت از کودک را گسترش داد؛ از مجالس عروسی تا رخدادهای ورزشی حرفه‌ای، جایی که پرستاران او مراقب خانواده‌های اعضای تیم و مربیان هستند.
با شروع کسب‌وکار در سال 2005، او شبکه‌ای از 1500 پرستار کودک ساخت. او امسال پروژه‌ای بالغ بر یک میلیون دلار را در شرکت پرسودش رهبری می‌کند و اکنون در 13 شهر مختلف اداراتی دایر کرده است. او می‌گوید: «این امر تنها با سازماندهی رخ داده است.» یکی از ابزارهایی که به او کمک کرد تا کسب‌وکارش را به خوبی پیش ببرد، تلفن‌های همراه بود.

چارلاپسکی از اینکه کسب‌وکارش را به عنوان یک سرمایه‌گذاری تک نفره توصیف کند مردد بود چون بدون پرستارانش نمی‌توانست آن را راه‌اندازی کند. اما اخیرا او تنها کارمند شرکت شده است. پرستاران همه پیمانکار هستند. در سپتامبر 2014، او برادرش کوری را به عنوان یک کارمند برای اموری چون قراردادها و کار با شرکت بیمه استخدام کرد.

تصمیم چالاپسکی برای سنجش کسب‌وکار با استفاده از پیمانکاران به‌جای کارمندان، بازتابی از تجربیات گذشته اوست. زمانی که او نیاز به کمک در کارهایی چون رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی داشت، از پیمانکاران خارجی استفاده کرد، برخی از آنها در سیستم او پرستار بودند. او می‌گوید: «من دریافتم که همه امور را نمی‌توانم به تنهایی انجام دهم.»

پیتر لیدز، 41 ساله، مدیرعامل اجرایی PeterLeeds.com، تورنتو
پیتر لیدز می‌گوید زمانی که اولین بار در 14 سالگی شروع به سرمایه‌گذاری کرد همه پولش را ظرف دو هفته از دست داد. اما او آموخت که چگونه با آزمون و خطا کارش را انجام دهد.

او به حدی در کارش خوب پیش رفت که اکنون یک خبرنامه با نام Peter Leeds Express منتشر می‌کند و در آن افکار و تئوری‌های سرمایه‌گذاری‌اش را شرح می‌دهد. او می‌گوید: «همه امور مکانیزه شده است. من نیاز ندارم که 24 ساعته آنجا باشم و به صفحه خیره شوم.»

امروزه کسب‌وکار او به حدی رونق گرفته است که بیش از یک میلیون دلار در هر سال درآمد دارد.
لیدز در سال 2005 به بیماری ام اس مبتلا شد. گاهی اوقات او در راه رفتن مشکل داشت اما توانست با تغییر رژیم غذایی خود و استفاده از درمان‌های جایگزین مانند ویتامین‌ها از پیشرفت بیماری‌اش جلوگیری کند. او سایتی با نام PetersPromise راه‌اندازی کرد. او در این سایت آنچه درباره حفظ سلامتی‌اش آموخته است را به اشتراک می‌گذارد.

لیدز می‌گوید: «بسیار خوش‌شانس بودم که یک کارآفرین شدم. من نمی‌توانستم یک مامور آتش‌نشانی یا مامور پلیس یا کارگر ساختمانی باشم. که اگر این چنین بود، قطعا بیکار می‌ماندم.»
گرچه راه‌اندازی یک کسب‌وکار با شرایط سخت بیماری، استرس‌زا به نظر می‌رسید اما لیدز دریافت که همه چیز کاملا خلاف آن است.

لیدز می‌گوید تجربه‌ به او نشان داده است که آنچه در درجه اول اهمیت است چیست. او می‌توانست خودروهای بسیار تجملی را براند اما ترجیح می‌دهد خودرو کوچک خود را سوار شود.
او می‌گوید: «من می‌توانم کار پر زحمتی انجام دهم و میلیون‌ها دلار درآمد کسب کنم اما چقدر درآمد کافی است؟ شما به همان قدر درآمد نیاز دارید که برای خود و خانواده‌تان کافی باشد. زیبایی کارفرما بودن در همین است. آنچه را که برایتان خوب است انجام می‌دهید و هر زمان که نیاز باشد آن را متوقف می‌کنید.»

منبع روزنامه دنیای اقتصاد

برچسب ها :

نظرتان را ثبت کنید